رهامرهام، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

ثبت خاطرات رهام

هفته ای که گذشت

هفته پیش برای اولین بار شمال بردیمت و شما دریا رو دیدی چقدر برات جالب بود اولش تا دریا رو دیدی رفتی سمتش تا اب دریا سمتت می اومد فرار میکردی 😄😄دیگه در طول سفر دائم میگفتی مامان دریا ماهم چند باری بردیمت دریا و حسابی بازی کردی شن بازی و اب بازی  خیلی بهت خوش گذشت ماهم از مازندران شروع کردیم و کل مازندران و که گشتیم بعد به گیلان رفتیم حسابی کل شمال و گشتیم   در طول سفر اذیتمون نکردی ولی هر شهری میرفتیم باید پارک هم میرفتیم و از پارکم که دل نمیکندی    ...
26 شهريور 1398

۲۳ ماهگی رهام عزیزم

رهام جانم یک ماهه دیگه ۲ ساله میشی قربونت برم تمام فکر و ذکر این روزهای من از شیر گرفتنته نمیدونم چی کنم اخه خیلی وابسته ای وواقعا بهت ارامش میده ولی از یه طرف بعضی وقتها من واقعا خسته میشم بابابایی تصمیم گرفتیم هفته دیگه از شیر بگیریمت خدا کنه گل قشنگم اذیت نشی زندگی مامان چی باید کرد بلاخره باید این دوره هم بگذره ولی بدون برا مامانی هم سخته الان که دارم  تایپ میکنن بغل مامان هستی داری شیر میخوری وخوابت برده دوساله که بغل مامان بودی و حسابی شیر خوردی ولی دیگه باید تموم شه کاش میشد هر وقت دوستداشتی شیره وجودم رو در اختیارت میزاشتم 😔😔😔 موهاتم که حسابی بلند شده چی کنم بهت خیلی میاد و دلمم نمیاد کوتاهش کنم ولی جلو موهات میاد تو چشمات که...
14 شهريور 1398
1